۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

نامه سرگشاده مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران)(1)



نامه سرگشاده مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران)(1)
و حامیان آنان در خارج از کشور
به گزارشگر ویژه سازمان ملل
در بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران 


جناب آقای احمد شهید گرامی
اینک که پس از سالها تلاش و تقاضا های مکرر قربانیان رژیم جمهوری اسلامی و مادران و خانواده های دردمند آنان، سر انجام سازمان ملل متحد این بالاترین مرجع بین المللی ، جنابعالی را بعنوان گزارشگر ویژه برای رسیدگی به نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر توسط این حکومت برگزیده است، بارقه امید تازه ای در دلهای پر درد خود احساس می کنیم . چرا که خوشبختانه این فریاد شنیده شده است که حقوق بشر امری است جهانی و نظارت بر اجرای آن نیز توجهی جهانی را طلب می کند.
بی شک جنابعالی حتی با نیم نگاهی به پرونده حجیم موارد آشکار نقض حقوق بشر توسط حکومت جمهوری اسلامی، خود کاملاً به آن آگاهید و هدف از نوشتن این سطور نیز فراهم آوردن مدارکی تازه در این زمینه نیست. بلکه در اینجا به عنوان صدای دادخواهی مادرانی ستم کشیده وظیفه خود می دانیم بار دیگر توجه جنابعالی را به دشواری کار عظیمی که در پیش دارید جلب نموده آمادگی خود را برای کمک در گرد آوری مدارک و شواهد زنده قربانیان این رژیم فراهم آوریم. چرا که به قول آقای موریس کاپیتورن گزارشگر پیشین حقوق بشر در ایران راه پر چالشی در پیش دارید که لازم می آید" تمامی حملات شخصی و حرفه ای حکومت را علیه خود تحمل کرده، ناديده بگیرید و خود را برای اقسام توجيه ها و حيله های آن آماده سازید ."( در مصاحبه با رادیو اروپای آزاد، 6 فروردین 1390)
گر چه حکومت ایران حتی قطعنامه های شورای امنیت را کاغذ پاره هایی بی اعتبار و بی پشتوانه می خواند، لیکن از طرفی نگرانی و مقاومت آن در مقابل پذیرش چنین هیئت های بررسی ، خود اذعانی است بر اهمیت اثرات آن در نابودی هر چه بیشتر حیثیت جهانی خود.
چنانکه گفته میشود متأسفانه در شرایط حاضر سازمان ملل نیز فاقد ابزارهای عملی لازم برای وادار کردن حکومت ها در پذیرش گزارشگران ویژه حقوق بشر است. اما بدیهی است انزوای جهانی حکومت هایی که اینچنین بی محابا حقوق بشر را لگد مال می کنند تنها به دنبال جهانی شدن این روشنگری می تواند محقق شود و اینجاست که امیدواریم بتوانیم با یاری شما و دیگر وجدانهای بیدار جهان قدمی به تحقق این امر نزدیک تر شویم.
بدیهی است که حکومت جمهوری اسلامی وجود زندانیان سیاسی را در کشور خود انکار خواهد کرد، شکنجه گاههای خود را از چشمان شما پنهان خواهد داشت و در بهترین حالت اگر به شما فرصت دیداری با زندانیان بدهد آنرا به نمایشی ساختگی در تمجید خود بدل خواهد کرد. - چنانکه در زمان آقای گالیندوپل نیز آنرا تجربه کردیم . شما احتمالاً هرگز نخواهید دید سوله های مرغداری متروکه ای را که بعنوان زندان زنان مورد استفاده قرار می گیرد و در نبود ابتدایی ترین امکانات بهداشتی، زندانیان ناچار در گوشه تخت های خود قضای حاجت می کنند(2). شما نخواهید دید آن هنگامی را که مسئولین بهداری زندان بجای ارائه خدمات درمانی به زندانی سیاسی در حال اعتصاب غذا ، وی را با وجود ضعف و بیماری قلبی چنان به باد کتک می گیرند که به مرگ او منجر می شود.(3)
شما خرید و فروش زندانیان را برای سوءاستفاده های جنسی شاهد نخواهید بود و آمار دقیقی از ابتلاءبه بیماریهای ایدز و هپاتیت در اثر شیوع مواد مخدر و تجاوز جنسی به شما ارائه نخواهند کرد.زندانها را در شرایطی که تا 4 برابر ظرفیت، زندانی در آن گنجانیده شده است به شما نشان نخواهند داد و ادغام همه انواع مجرمین را از زندانیان خطرناک گرفته تادگر اندیشان و حتی نوجوانان، از شما پوشیده خواهند داشت (4)
حاکمان به شما نخواهند گفت که چگونه مادران عزادار حتی از بدست گرفتن عکس فرزندان کشته شده خود کارشان به بازحویی و زندان و تهدید برای دیگر فرزندانشان می کشد. نیز تهاجم وحشیانه به شرکت کنندگان در آرامترین راهپیمایی های سکوت و یا مراسم سوگواری عزیزان، و بازداشت گروه گروه از آنان را در مقابل چشمان شما به نمایش نخواهند گذاشت.
مسلماً شما را به گورستان خاوران(5) راه نخواهد داد ، و دعوت به دیدن جای خالی فرزندان دانشجوی کشته شده مان در تظاهرات آرام خیابانی و کوی دانشگاه نخواهند کرد .
صحنه های سنگسار و قصاص و اعدام در ملاء عام را به شما نشان نخواهند داد و شکنجه گاههایی را که در آن زندانیان سیاسی وادار به اعترافات دروغین علیه خود می شوند هرگز به چشم خود نخواهید دید، اعترافاتی که چه بسا می دانند حکم آن اعدام است ولی آنرا برمی گزینند تا مگر از شر شکنجه های وحشتناک جسمی و روحی دیگر ی که بر آنها اعمال می شود رهایی یابند.
اما اینها همه تنها بخش بسیار ناچیزی از حکایت های پر زجری است که روی قلب های زخمی این قربانیان حک شده است و بدشواری می توان به عمق آن دست یافت مگر آنکه با آنان و یا باز ماندگانشان در شرایطی امن دیدار و گفتگو شود.
آقای احمد شهید عزیز
گر چه آمار بنا به موثق بودن منبع، می تواندبسیار روشنگرانه باشد، اما در این مختصر نامه بنا نداریم از آمار وحشتناک اعدام شدگان ، شکنجه شدگان ، زندانیان سیاسی –مدنی- عقیدتی ، ناپدید شدگان ، محرومین از تحصیل ، اخراج شدگان، و قربانیان قتل های زنجیره ای و اقلیت های قومی و مذهبی و جنسی......بگوییم که می دانیم دستیابی به آن ها چندان هم دشوار نیست. اما آنچه از جنابعالی بعنوان انسان شریفی که دل در گرو تحقق حقوق انسانی دارید تقاضا داریم، آن است که علیرغم همه ممانعت ها و دشواری هایی که حکومت جمهوری اسلامی پیش رویتان خواهد نهاد ، با اتکاء به حد اکثر اختیاراتی که این مقام به شما میدهد تمامی تلاش خود را بنمایید تا با ستمدیدگان این فجایع و خانواده هایشان دیدار و گفتگو شود. چرا که زجری را که آذر آل کنعان ها(6)، از قربانیان تجاوز جنسی توسط شکنجه گران، یک عمر بردوش خواهند کشید و درد جانکاهی را که مادران سهراب ها و نداها و فرزادها(7)، این جوانان بیگناه جانباخته و اعدام شده شبانه روز با آن زندگی خواهند کرد ، سالها دربه دری مادران سعید زینالی ها (8) و نیز آنچه را بر خانواده های اعدام شدگان گروهی دهه شصت چون بهکیش ها رفته است، در هیچ آماری نخواهید یافت. حتی شاید این آمار به شما نگوید که هم اکنون که این سطور را می نویسیم خبر از بازداشت منصوره بهکیش یکی از همراهان خود داریم که 6 تن از نزدیک ترین اعضای خانواده خود را در جریان آن اعدامها از دست داده است. واینک در بازداشتگاه اوین به سر میرد تنها به جرم آنکه نوشته بود:
"من از خودم بدم می آید، زمانی که می بینم خودم به دنبال گرفتن حق و حقوق شهروندی ام نیستم و اجازه می دهم که حاکمان و ناقضان حقوق بشر، به اشکال مختلف حقوقم را از من بگیرند و باز من سکوت پیشه کنم.
من حق زندگی دارم، فرزندم حق زندگی دارد، مادرم، پدرم، همسرم، خواهرم، برادرم، همسایه ام، دوستم حق یک زندگی آزادانه و به دور از تبعیض و عادلانه را دارند و من این حق را دارم که از حقوق تمامی انسان هایی که دوستشان دارم، دفاع کنم و هیچ کس نمی تواند این حقوق را از من سلب کند"
جناب احمد شهید گرامی ،
یقیناً اطلاع دارید که برای تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران مدتهاست که دست های زیادی به سوی سازمان ملل، این بالا ترین مرجع بین المللی دراز شده و امید های زیادی به آن بسته شده است. از نامه های مشترک خانم شیرین عبادی وکیل و برنده جایزه صلح به همراه سازمان‌ های "کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران"، "فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر"، "جامعه دفاع از حقوق بشر ایران" و "گزارشگران بدون مرز" گرفته تا نامه های زندانیان سیاسی که با هزار مشقت و خطر کردن آنرا به آنسوی دیوار های زندان رسانده اند و همگی آنها خواهان رسیدگی فوری مراجع بین المللی به اوضاع وخیم حقوق بشر در ایران شده اند.
اینک ما مادران دردمند اما استوار ایران نیز از شما تقاضا داریم که این فریاد دادخواهی را به گوش جهانیان برسانید. و به این وسیله از شما درخواست می کنيم طی بررسی های خود با گرد آوری مدارک لازم و کافی جهت ارائه به سازمان ملل زمینه ای فراهم آورید در جهت فشار های هر چه جدی تر بین المللی برای وادار کردن حکومت جمهوری اسلامی به انجام تعهدات حقوقی بین المللی و داخلی خود بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.
حکومت ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل متحد و جامعه بین الملل یا باید به این میثاق جهانی پایبند باشد و یا در انزوای بین المللی قرار گیرد
به این تر تتیب از جنابعالی استدعا داریم نهایت تلاش خود را بنمایید تا بتوانید وضعیت زندانها ی ایران را از نزدیک مورد بررسی وتحقیق قرارداده ضمن تأمین امنیت آنان با زندانیان سیاسی – عقیدتی دیدار و گفتگو به عمل آورید. باخانواده هایی که عزیزانشان توسط حاکمیت مفقود، کشته یا اعدام شده اند ملاقات نموده ، شهادت آنان را منعکس نمایید. و بالاخره تلاش نمایید برای شناسایی عاملان و آمران شکنجه ، تجاوز و اعدام زندانیان سیاسی و ناراضیان حکومتی ونیز کشتارهای خیابانی توسط عمال حکومت تا شاید در آینده ای دور یا نزدیک زمینه سازی شود برای محاکمه عادلانه آنان در دادگاههای واجد صلاحیت.
ما مادران ستم کشیده نهایت آرزویمان است که بتوانیم جنابعالی را در این امر خطیر یاری رسانیم.
با آرزوی روزی که همه مادران بتوانند شاهد بالندگی فرزندان خود در جوامعی پر از صلح و آزادی و برابری باشند.
مادران پارک لاله ایران و حامیان آنان در خارج از کشور
31 خرداد 1390
1-مادران پارك لاله، (مادران عزادار ایران) که با تجمع مادران جانباختگان معترضین به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 1388 در برخی پارک های ایران شکل گرفتند همصدا با تمامی مادران قربانیان حکومتهای استبدادی ایران ،هرگز از خون فرزندان این سرزمین نخواهند گذشت و خواهان محاكمه و مجازات آمران و عاملان کشتارهای خیابانی ،اعدام هاي فردي و دسته جمعي زندانیان سیاسی، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... خصوصاً از دهه شصت تا كنون هستند. مادران پارک لاله، خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو احکام اعدام بوده، اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص می باشند. آنان كه خود قرباني خشونت و تبعيض عليه زنان بوده و هستند از تمامي فعاليت هاي مخالف خشونت و برابري خواهانه حمايت مي كنند . حامیان مادران پارک لاله در نقاط مختلف جهان نیز وظیفه انسانی خود می دانند در شرایط موجود پر خفقان درون کشور در رساندن این صدای دادخواهی به گوش جهانیان یاری رسانند.
2-اشاره به زندان قرچک در شهر ورامین
3-اشاره به قتل هداصابر زندانی سیاسی ، روز نامه نگار ، که در اعتراض به قتل هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود. هاله سحابی یکی از" مادران صلح" بود که در حال مرخصی از زندان در مراسم تشییع پدرش توسط مزدوران حکومت به قثل رسیده بود
4- براساس نامه مهدی محمودیان خبرنگار زندانی و دیگر نامه های زندانیان سیاسی از شرایط زندانها
5- محل گور های دسته جمعی زندانیان سیاسی اعدام شده در دهه 60
6- از قربانیان تجاوز جنسی توسط باز جویان در زندان سپاه پاسداران سنندج
7- سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان از جانباختگان تظاهرات خیابانی خرداد 1388،فرزاد کمانگر معلم اعدامی در اردیبهشت 1389، یکی از صدها زندانی سیاسی اعدام شده درحکومت جموری اسلامی
8-سعید زینالی دانشجویی که 12 سال پیش بدنبال بازداشت توسط عوامل حکومتی ناپدید شد و سالها پیگیری خانواده اش نه تنها پاسخی نگرفت بلکه منجر به زندان شدن مادر وی خانم اکرم زینالی (نقابی ) نیز شد.










An open letter from The “Mothers of Laleh Park”
(Mourning Mothers of Iran ((1)
to the United Nations special Rapporteur
regarding the investigation of the human rights in Iran
Dear Mr. Ahmad Shaheed
We feel the warmth of a new hope in our hearts now and that is because after years of constant demands and trying hard by the victims of The Islamic Republic of Iran and their families, the United Nations, the highest international body, has finally appointed you as the special rapporteur to investigate the widespread and systematic human rights abuse by this regime. We feel fortunate that our cry that human right is an international affair and its investigation needs an international body has been heard
No doubt that even with a quick glance at the vast record, you will find out about the human rights abuses by the Islamic regime and the goal of this letter is not to provide new evidence. By this, we, as the voice of the oppressed mothers, see it as our duty to point out to you the difficulties of the task ahead and declare our readiness to cooperate in gathering evidence and witnesses to the victims of the regime. Because as Maurice Copithorne, the previous United Nations rapporteur has pointed out, you have a difficult task ahead and it is necessary that you be prepared for all the personal and professional attacks and the excuses and lies by the regime ( in an interview with Free Europe, March 26th 2011).
Although the regime of Iran calls the Security Council’s resolutions worthless, its denial to accept any international envoy, shows the importance of such investigations in destroying its international legitimacy.
Unfortunately, at the moment, the United nations lacks any practical ability to force the governments to accept the findings of its human rights rapporteurs, but it is clear that the isolation of those regimes with a widespread disregard for human rights, can only be achieved by such revelations and we hope to reach this with the help of you and other consciences people of the world.
Obviously, the Islamic Republic would deny the existence of political prisoners, would hide the torture chambers from you and in best scenario, if they allow you to visit the prisoners, they put up a show to gratify themselves, as was the case with Galindo Pohl’s visit. You probably will never see the cells at an abandoned chicken ranch which is currently being used as a women prison and because of the lack of any sanitation facility, the prisoners have to relieve themselves by the side of their beds (2). You will probably not see the moment when the prison’s health workers, instead of caring for, subject an already weak prisoner on hunger strike and with a heart problem, to sever beatings that results in his death (3). You will not witness the selling of the prisoners for sexual abuses and would not be presented with an accurate statistics about the spread of aids and hepatitis as a result of widespread drug addictions and rapes. They will not show you the prisons with populations four times over the capacity and hide the mixing of the physically dangerous prisoners with the political dissidents and even the teenagers.
The rulers will not tell you that even holding the pictures of the killed children by their mothers would result in intimidations, interrogations and imprisonment of their other children. They will hide from you the savage attacks to the peaceful silent marches or funerals and or the arrest of the participants.
They will certainly not allow you inside the Khavaran cemetery (5) and will not invite you to see the empty seats of the college students killed at the university demonstrations.
They will not show you the public stoning, hangings and retributions (punishment according to religious law, Ghesas). You will never see the torture chambers where the political prisoners are forced to make false confessions against themselves. Confessions that they know would result in their execution, but they do them willingly to put an end to the physical and psychological tortures that they are subjected to.
But all this is only a small fraction of the story of the sufferings endured by the victims. It is hard to reach a deep understanding, unless there is a face to face meeting with them or their survivals under a safe condition.
Dear Mr. Ahmad Shaheed;
We don’t intend to repeat the statistics here; the horrible statistics of the executions, tortures, political-consciences prisoners, disappeared, deprived from education, dispelled, the victims of chain assassinations and ethnic, religious and sexual minorities. It is not difficult to find these statistics. What we expect from you as a decent person who is trying to restore human rights, despite the difficulties that would be created by the Islamic Republic, is to use all your powers and meet and speak with the victims of these crimes and their families. Because you don’t find the everlasting pain of the victims of sexual assault like Azar Kanaan (6) in the hands of their torturers and the pain that mothers of those innocents killed, like Sohrab, Neda and Farzad (7) have to live with day and night and the pain of years of wondering of those families kept in the dark, like the mother of Saied Zeynali (8) and what went on with the families of those who were executed in the decade of 1980 like Behkish, in any statistics. These statistics will not inform you that as we are writing to you, there is the news of the arrest of Mansoureh Behkish, one of our companions, who has lost six close relatives to these executions. She is currently in Evin Prison, because she wrote:
I hate myself when I’m silent and do not fight for my civic rights and let the rulers who abuse human rights, take them away from me. I have a right to live, my child has a right to live. My mother, father, husband, sister, brother, neighbor and friend has the right to a free and just life without discrimination and I have the right to defend the rights of all those whom I love and nobody can take this right away from me.”
Dear Mr. Shaheed;
You certainly are aware of the long effort for the United Nations, this highest international body, to appoint a special human rights rapporteur. The high hopes for this appointment is evident from the letters from the Noble Peace Prize winner and defense lawyer, Shirin Ebadi, organizations such as International Campaign for Human Rights in Iran, International Federation of Human Rights Societies, The Society to Defend Human Rights in Iran and The Reporters Without Borders to the letters from the political prisoners leaked outside the walls with unimaginable difficulties and risks. These letters all ask for an immediate investigation of the horrible conditions of the human rights in Iran.
Now, we the suffered but decidedly firm mothers are also demanding from you to echo our cries to the world. By this letter, we express that by your investigations and gathering of the information that you will submit to the United Nations, you create a ground to increase the international pressures on Iran to uphold its legal commitments to the International Human Rights Charter.
The government of Iran as a member of the United Nations and international community, has to have regard for this international treaty or stay in international isolation.
In this order, we ask you to do your best effort to make it possible to observe and investigate the conditions of the prisons in Iran closely and meet and speak to the political prisoners while insuring their security and safety. Meet with the family members of those disappeared or killed by the regime and publish their testimonies. And finally, try to identify those state agents who ordered and carried out the rapes and the executions of the political prisoners and dissidents and the shooting of the protesters. This may prepare the way to bring them to justice in a court of law, in a near or not so near future.
It is our outmost desire that we, the suffering mothers, help you in this grave task.
We hope to see a day that all mothers witness their children grow up and live in a peaceful, just and equal society.
Mothers of Laleh Park and supporters abroad
June 21, 2011
_______________________________________________
1 - The Mothers of Laleh Park (Mourning Mothers) which was born out of the gatherings of the mothers of those killed during the May of 2009 protests against the results of the presidential election in various parks, hand in hand with all the mothers of the victims of dictatorial regimes, will never forgo the blood of their children and demand trial and punishment of those who ordered and carried out the street shootings, individual and mass execution of the political prisoners, ethnic and religious killings, illegal arrests, tortures, rapes and terrors and the nightly raids and creating mayhem at the student’s dormitories, especially after the 1980’s. The mothers of Laleh Park demand the unconditional release of all the political and consciences prisoners and abolishment of capital punishment. They believe capital punishment is a form of organized assassination and are against any assassination including stoning and the law of retribution. As past and present victims of violence and discrimination against women, they support any non-violent and justice seeking effort. Considering the suppressions inside the country, supporters of The Mothers of Laleh Park in other parts of the world, consider this their duty to bring their voice to the rest of the world.
2 - Pointing to Gharachak Prison in Varamin.
3 - Pointing to the killing of Hoda Saber, a journalist and political prisoner, who was on hunger strike as a protest to the killing of Haleh Sahabi. Haleh Sahabi was one of the “Peace Mothers”, who was on leave from the prison and was killed by the regimes agents at her father’s funeral.
4 - According to a letter from Mehdi Mahmoudian, an imprisoned reporter , and other political prisoners about the conditions inside prisons.
5 - The location of the mass graves of those executed in the 1980’s.
6 - One of the victims of sexual rapes by the interrogators at the Sepah Pasdaran prison in Sanandaj.
7 - Sohrab Arabi and Neda Agha Soltan were killed during the street protests of May 2009. Farzad Kamangar, a teacher executed in May 2010, is amongst the numerous executed political prisoners in Iran.
8 - Saied Zeynali was a student who went missing after getting arrested by the regime’s agents 12 years ago. After years of searching for him, his family not only did not get any answers, but the search resulted in the imprisonment of his mother, Akram Zeynali (Neghabi) as well.





۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران): لحظه ای ازخواسته و تلاش خود عقب نخواهیم نشست


 دو سال ازحماسه خرداد سال 88 و انتخابات حادثه ساز ایران می گذرد. دو سال از کشته و زخمی شدن صدها جوان و زندانی شدن هزاران انسان آزادی خواه می گذرد. دو سال است که همچنان حرکت اعتراضی مردم ادامه دارد، ولی این جنبش نه از سال 88 آغاز شد و نه هم اکنون پایان یافته است. این جنبش تنها با "رای من کو" آغاز نشد، بلکه بیشتر ناشی از بغض فروخورده ای بود که در طی این سال ها در گلو مانده بود. سال هایی که جز کشتار و زندان و شکنجه و بیکاری و فساد و تباهی و تبعیض و در به دری چیزی برای مردم به همراه نداشت. 
در این سال ها نه تنها هیچ گاه حکومت دین سالار از زخم دل مادران و پدران و تنهایی و اشک کودکان سخنی به میان نیاورد، صدای اعتراض میلیونی مردم در سال 88 را نیز نشنید یا خود را به نشنیدن زد و پاسخ مردم را با گلوله و زندان و شکنجه و تبعیض داد. در عوض قاتلان فرزندان مان را ترفیع داد و زورگویان خیابانی را ارج نهاد، طوری که عناصر خودسر با رنگ و لباس های مختلف هر روز قدرت شان از نیروی های به ظاهر حافظ امنیت  هم بیشتر شد. نیروهای امنیتی و لباس شخصی کار را به جایی رسانده اند که نه تنها اجتماعات مردمی و دانشجویی را برهم می زنند، خود سفارتخانه ها را تعطیل می کنند و یا درب استانداری را قفل می زنند و بدون هیچ گونه مشکلی بساط تحصن خود را جلوی استانداری ها پهن می کنند و عکس و فیلم و مصاحبه هم برای تحصن کنندگان تدارک می بیند.   
ولی مدعیان آزادی با ما چه کردند؟ کشورهای مدعی آزادی و دموکراسی نیز تنها با نشان دادن فیلم های اعتراضی مردم و سازمان های حقوق بشری نیز تنها به محکوم کردن خشونت بسنده کردند و تصور کردند که وظایف انسانی خود را به انجام رساندند. درحالی که مردم معترض برای کسب آزادی به خیابان ها آمدند و بابت این اعتراض بهای سنگینی پرداختند و هر روز شاهد کشته و زخمی شدن صدها سهراب و ندا و مسعود و امیر و شبنم و مصطفی و محسن و محمد و اشکان و غیره بودیم و این روزها هم شاهد قتل هاله و امروز هم خبر تاسف بار دیگری رسید، هدی صابر که در اعتراض به کشته شدن هاله در اعتصاب غذا بود، به خاطر بی توجهی مسئولین و نرساندن به موقع وی به بیمارستان فوت کرد.   
این بیداد تا کی می خواهد ادامه یابد؟ هر روز مردم را به بهانه برهم زدن نظم عمومی و امنیت ملی و تبانی زندانی می کنند، زندانیان را در بازداشت گاه های غیرقانونی زیر انواع آزار و اذیت قرار می دهند و به کمترین بهانه و به جرم دگر اندیشی اعدام می کنند.
روزها و شبهای زیادی است که پدران و مادران و همسران و فرزندان پشت دیوارهای بلند و سیمانی زندان های کشور همانند سی و اندی سال گذشته به امید گرفتن ملاقاتی و دیدار با عزیزان خود و یا خبری از وضعیت شان و یا چشم انتظار آزادی شان سپری کرده اند و می کنند.
ایران سال هایی به آذر خون بار نگاه می کرد. به بهمن سرنوشت ساز که پیام آزادی داشت ولی دیری نپایید که زندان و شلاق و دربه دری و اعدام و قتل های زنجیره ای ارمغان آن تلاش شد و به جای رفاه و آزادی و زندگی بدون تبعیض، فقر و بیکاری و اعتیاد و زن های خیابانی هدیه ملتی شد که روزی برای استقلال و آزادی بپاخاست .
اینک خرداد سرآمد جریان های حادثه ساز تیر و آبان و آذر و بهمن شده است
خرداد می رود تا جایگاه  ویژه ای در تقویم مردم ایران بیابد. خرداد 88 حادثه ساز، خرداد 89 ملتهب و خرداد نود که آغازش با کشته شدن مادر صلح ایران که تنها جرمش داشتن عکس پدر در مراسم تشیع جنازه وی بود. پیام خود را به ملت ایران رساند که بیدارشوید و برای تمام آنچه در این سی و اندی سال از دست دادیم یک بار دیگر دست در دست هم برای ساختن ایرانی امن و آزاد از هرگونه ستم و تبعیض به پا خیزیم.
ما مادران پارك لاله، ضمن پا فشاری برخواسته های برحق خود به همراه مردم ایران فریاد می زنیم:
- تا زمانیکه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از سال 57 تا كنون به سزای اعمال خود نرسیده اند.
- تا زمانی که همه زندانیان سیاسی  عقیدتی بدون قید و شرط آزاد نشوند.
- تا زمانی که هر گونه تبعیض (عقیدتی، سیاسی، جنسی، دینی، ملیتی) در ایران عزیز ریشه کن نشود،
- تا زمانی که مجازات اعدام و حذف دگراندیشان لغو نگردد. 
- تا زمانی که صلح و آرامش در کشورمان حکمفرما نشود.
لحظه ای ازخواسته و تلاش خود عقب نخواهیم نشست
 مادران پارک لاله
22 خرداد
1390